به نام نقش بند صفحه ی خاک
معانی عبارات دروس ادبیات 3 انسانی درس هشتم داستان شیر و گاو
صفحه ی 51سطراول:فایده تقرب ........قهر دشمنان. :فایده نزدیکی به شاهان بلند شدن مقام است ونیکی به دوستان و غلبه بر دشمنان.
سطر4 :ما از آن طبقه ......ودرطلب آن قدم توانیم گذارد :ما از آن گروه نیستیم که برای این درجات آماده شده باشیم وبتوانیم به دنبال آن حرکت کنیم.
سطر 6: دمنه گفت :مراتب میان اصحاب مروت و ارباب همت مشترک و متنازع است :مقامات ،بین جوانمردان و افراد با همت ،مشترک و مورد اختلاف است.
سطر 7:هر که نفس شریف......رفیع می رساند. :هرکه وجودی ارزشمند دارد ،خودش را از جای پست و فرومایه به مقام و جایگاه بلند می رساند.
سطر 8:هرکه را رای ضعیف......به رتبت خامل گراید :هرکه فکری ضعیف وعقلی ناقص دارد از درجه و مقام بلند به مرتبه ی بی ارزش مایل می شود.
سطر 18:دمنه گفت :چون مرد داناو..........اورا رنجور نگرداند. :دمنه گفت :انجام کارهای مهم و بزرگ و پذیرش مسئولیت سنگین آدم دانا و توانا را ناراحت نمی کند.
سطر20کلیله گفت :ایزد تعالی.....مقرون گرداناد . :کلیله گفت :خداوندبزرگ موفقیت وخیر در این کار قرار دهد ،هرچندبا این عمل تو مخالفم.
سطر23:منتظر می باشم که کاری ....کفایت کنم. :منتظرهستم کاری پیش آید و من با عقل و فراست خود آن را حل کنم .
سطر آخر:مرد هنرمند با مروت......پیدا آید در میان قوم: آدم هنرمند جوان مرد حتی اگر مقامی بی ارزش و دشمن زیادی داشته باشد .با تکیه به عقل و جوانمردی خویش از میان هرجمع و گروهی آشکار و سرآمد می شود.
صفحه ی 52
سطر دوم تا پنجم :دمنه بدین سخن شاد شدوگفت : واجب است.....در اصطناع ایشان مثال نتواند داد : برهمه ی خدمتکاران و حیوانات اطراف شاه واجب است که چیزهایی که به نظرشان می آید به پادشاه بگویند ومیزان فهم و درک خود را به پادشاه معلوم کنند که شاه تا اطرافیان خود را درست نشناسد و اندازه ی فهم و پاکی نیت آن ها را نفهمد از آن ها سودی نمی برد ودر انتخاب آن ها فرمانی نمی تواند بدهد .
سطر12 :آواز او چنان شیر...وتماسک ازدست او بشد . :صدای گاو چنان شیر را ترساند و دگرگون کرد که نتوانست خویش تن داری کند و خود را کنترل کند.
سطر14 :لکن گمان برم.....مقام صواب نباشد. :لکن فکر می کنم که قدرت و شکل صاحب این صدا به اندازه صدایش باشد ،اگر چنین باشد ماندن ما در این جا صلاح نیست.
سطر25 :چون دمنه بدید.....ترحیب می نماید. :وقتی دمنهدید شیر در نزدیک شدن به گاو چه قدرزیاده روی و چاپلوسی می کند
صفحه ی 53
سطر اول و دوم :همت بر فراغ .....درجت خویش بیفتادم. :تلاشم را برای آسایش شیر متمرکز کردم و اصلا به فکر خودم نبودم .این گاو را به خدمت شاه آوردم تا به منزلتی رسید و شاه مرا فراموش کرد.
سطر پنجم و ششم :کلیله گفت :اگر گاو را...تا آسیب بر آن نزنی: کلیله گفت برای نابودی گاو آن چنان که آسیبی به شیر نرسد راهی وجود دارد واگرضرری به شیر برسد ،مواظب باش تا به او آسیبی نزنی.
سطر6:سخن بر....تقاعد نمود :وقتی صحبتشان به اینجا رسید دمنه مدتی از رفتن پیش شیر خود داری کرد.
سطر12 :دمنه گفت:خردمند را....خیانت کرده باشد: دمنه گفت :شخص عاقل چاره ای جز ادای حق ندارد زیرا هرکه پند و اندرزش را از پادشاه مخفی کند و فقر و تنگدستی خود را نزد دوستانش ،بیان نکند به خودش خیانت کرده باشد.
سطر14 :شیر گفت :وفور امانت.....باز نمای. :بسیاری امانت دار بودن تو ثابت شده است و نشانه های آن بر چهره ی تو مشخص است .آن چه اتفاق افتاده است بگو.
صفحه ی 54
سطر12:چون شنزبه حدیث ....آغالیده باشند:وقتی شنزبه حرف دمنه را شنید وعهد و پیمان های شیر را به یاد آورد گفت:لازم نیست (ضرورتی ندارد)که شیرنسبت به من بی وفایی و خیانت کند ولی با دروغ او را علیه من برانگیخته اند.
سطر17: فراغ هرچه شاهدتر و زیباتر روی می نماید:آرامش در کمال خوبی و زیبایی خودش را به ما نشان می دهد.
پارگراف آخر:بنگر ای نادان در وخامت .....هدر شدن خون او:ای نادان به ناگواری عاقبت مکر و حیله ی خود بیندیش .عاقبت ناگوار کدام است ؟کلیله گفت :رنج و زحمت وجود شیر و نشانه پیمان شکنی و نابودی گاو و هدر رفتن خون او.
سطر آخر:دریغ شنزبه با چندان عقل...:افسوس از شنزبه که نباید به این شکل می مرد با وجود آن همه عقل و هنر و اندیشه ی درستی که داشت .نمی دانم که در کشتن او درست عمل کرده ام وآیا حرف هایی که در مورد او به من زدند
راست بوده است یا خائنان نترس مرا به این کار وادار کرده اند .به هر حال من خود را مصیبت زده کردم و دردمندی و حسرت خوردن سودی ندارد.
صقحه ی 55
سطرپنجم:ملک در مقام پیروزی....مذلت غلتان:پادشاه پیروز است و دشمن نیز نابود شده وباذلت و خواری کشته شده است.
نظرات شما عزیزان:
تبادل لینک هوشمند 